• 103qo

    وی چت

  • 117kq

    میکروبلاگ

توانمندسازی زندگی ها، شفابخش ذهن ها، مراقبت همیشه

Leave Your Message
تو که من را بیشتر دوست داری

اخبار

دسته بندی اخبار
    اخبار ویژه

    تو که من را بیشتر دوست داری

    26-07-2024

    سلام به همه، اسم من شین سین است. من اهل هزه هستم و 11 سال سن دارم. این دو سالمند پدربزرگ و مادربزرگ من هستند. امروز می خواهم داستان خود را با شما به اشتراک بگذارم.

    1.png

    در سال 2012 به دنیا آمدم. به دلیل نارس بودن بعد از تولد نتوانستم نفس بکشم و به بخش مراقبت های ویژه نوزادان اعزام شدم. در آن زمان پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگم همه امیدوار بودند که من سالم و سلامت باشم و هر چه زودتر از انکوباتور پیش آنها برگردم. در نهایت، آنها را ناامید نکردم و از آن عبور کردم.

     

    روز به روز تحت مراقبت دقیق خانواده ام بزرگ شدم. وقتی نه ماهه بودم، خانواده‌ام متوجه شدند که چشمان من با بچه‌های دیگر متفاوت است، بنابراین مرا برای معاینه کامل به بیمارستان بردند. این روز برای من بسیار خاص بود زیرا روزی بود که تشخیص داده شد فلج مغزی هیپوکسیک دارم. همچنین روزی بود که عشق مادرم را از دست دادم.

     

    اما اشکالی ندارد؛ پدربزرگ و مادربزرگم بیش از هر کس دیگری به من محبت کردند. با اینکه زندگی کمی تنگ بود اما من خیلی خوشحالم.

    2.png

    به دلیل بیماری پاهایم فاقد قدرت است و نمی توانم به تنهایی راه بروم. پدربزرگ و مادربزرگم مرا به همه جا بردند تا به دنبال درمان باشم. هر زمان که حتی یک بارقه امید وجود داشت، من را به امتحانش می بردند و هر روز را در رفت و آمد بین بیمارستان ها و مدارس توانبخشی می گذراندند. در طول سال ها، جستجو برای درمان، پس انداز ناچیز خانواده را از بین برد، اما نتایج ناچیز بود. بارها تصور کرده‌ام که می‌توانم راه بروم، بازی‌هایی مانند پرتاب کردن کیسه‌های شن و مخفی‌کاری با دوستان انجام دهم یا حتی به تنهایی بایستم.

     

    خوشبختانه پدربزرگ و مادربزرگم هرگز از من دست نکشیدند. آنها در مورد یک پروژه رفاه عمومی که جراحی رایگان برای کودکان فلج مغزی ارائه می دهد شنیدند و تصمیم گرفتند که من را ببرند تا در مورد آن بیشتر بدانم. پس از معرفی دقیق کارکنان، امید ما دوباره زنده شد. مادربزرگم اغلب می گوید که توقعاتش از من زیاد نیست. او فقط امیدوار است که در آینده بتوانم از خودم مراقبت کنم. بنابراین، برای این هدف، هر قدر هم که فرصت کم باشد، هر امکانی را امتحان خواهیم کرد.

     

    روز عمل خیلی عصبی بودم، اما مادربزرگم دستم را گرفت و به من دلداری داد. من برای پدربزرگ و مادربزرگم همه چیز هستم. آنها باید حتی بیشتر از من می ترسیدند. با فکر کردن به این، احساس کردم که دیگر از هیچ چیز نمی ترسم. می خواستم همکاری خوبی داشته باشم و برای بهبودی سریع تلاش کنم تا بتوانم بیمارستان را ترک کنم و به مدرسه برگردم. من می خواهم سخت درس بخوانم، بزرگ شوم و برای مراقبت از پدربزرگ و مادربزرگم پول در بیاورم.

    4.png

    روز سوم بعد از عمل، مادربزرگم به من کمک کرد تا از تخت بلند شوم و در کمال تعجب متوجه شدم که پاها و کمرم دوباره قدرت گرفته اند. مادربزرگم نیز احساس می کرد که حمایت از من آسان تر شده است. پزشکان و پرستاران از شنیدن وضعیت بهبودی من بسیار خوشحال شدند و به من توصیه کردند که با آموزش توانبخشی در خانه همکاری کنم که قطعاً این کار را انجام خواهم داد. از پدربزرگ تیان و عموها و عمه های بیمارستان تشکر می کنم. تو مسیر رشد من را روشن کردی و من با عزم راسخ با آینده روبرو خواهم شد.

     

    این داستان شین شین را به پایان می رساند، اما زندگی شین شین و پدربزرگ و مادربزرگش ادامه دارد. ما به نظارت بر پیشرفت شین شین ادامه خواهیم داد.

     

    گروه بهداشتی شاندونگ کایجین، همراه با بنیاد ارتقای سلامت چین و فدراسیون معلولان شاندونگ، به‌طور متوالی پروژه امدادی «به اشتراک گذاشتن آفتاب - مراقبت از کودکان معلول» و پروژه ملی رفاه عمومی «امید جدید» را برای کودکان فلج مغزی راه‌اندازی کردند. . آنها با موفقیت به بیش از 1000 کودک مبتلا به بیماری های مغزی با درجات متفاوتی از بهبود علائم پس از عمل کمک کرده اند. این کودکان ممکن است دارای ناتوانی های ذهنی، ناهنجاری های بینایی، صرع و همچنین اختلالات شنوایی و گفتار، ناهنجاری های شناختی و رفتاری و غیره باشند. با این حال، لطفا هرگز از آنها دست نکشید. با تشخیص به موقع، درمان مداوم و توانبخشی، بسیاری از کودکان مبتلا به فلج مغزی می توانند بهبود قابل توجهی را تجربه کنند و حتی سلامت خود را بازیابند.